کد مطلب:265165 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:480

مقدمه مؤلف
بسم اللّه الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ عَدَدَ اللَّیالِی وَالدُّهُورِ وَ صَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ مِنَ الْیَوْمِ اِلی یَوْمٍ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ.

در طول قرون متمادی، كتابهای زیادی در باره حضرت مهدی موعود - صلوات اللّه علیه - نوشته شده است، ولی هیچیك از آنها به سبك این كتاب نیست. [1] در این كتاب با استفاده از منابع اهل سنّت اثبات می شود كه شیعه و اهل سنّت در باره امام زمان علیه السّلام متفق القول هستند و وحدت نظر دارند. به عبارت دیگر: اهل سنّت نیز مانند شیعه می گویند: مهدی موعود علیه السّلام فرزند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسكری علیهم السّلام است و در سال 255 هجری در شهر «سامرّا» از مادری به نام «نرجس» متولّد شده است و در آخرالزمان نیز ظهور كرده و حكومت جهانی واحدی تشكیل خواهد داد.

من وقتی كه در اثر مطالعات به این حقیقت، ملهم و واقف شدم، كتابهای دیگر را در این زمینه مورد بررسی قرار دادم تا ببینم كه آیا آنان این سبك (وحدت نظر شیعه و اهل سنّت در باره مهدی موعود - عج اللّه تعالی فرجه الشریف -) را مستقلاً تعقیب كرده اند یا نه؟ تا كارم عمل تكراری نشود، ولی دیدم آنان - جزاهم اللّه خیراً - مطالب را از شیعه و اهل سنّت به صورت كلّی نقل كرده اند و سبك فوق را بالاستقلال در نظر نگرفته اند مانند كتاب «المهدی» تألیف آیت اللّه صدر - قدس سرّه - كه اكثر مطالب آن از كتب برادران اهل سنّت جمع آوری شده است. و همچنین كتاب شریف «الامام المهدی عند اهل السّنة» تألیف جناب «مهدی فقیه ایمانی» كه مطالب 56 كتاب از كتب معتبر برادران اهل سنّت را در باره حضرت مهدی علیه السّلام عكسبرداری كرده و به صورت دو كتاب وزین، در آورده است - جزاهم اللّه خیراً -.

و اخیراً نیز پس از آنكه یادداشتهای كتاب را فراهم نمودم و برای تكمیل آنها به كتابخانه های آستان قدس و حوزه مقدسه قم سفر كرده و نوشتن كتاب را شروع نمودم، كتاب پرارزش «من هو المهدی علیه السّلام» تألیف جناب «ابوطالب تجلیل» به دستم رسید، بعد از مطالعه این كتاب دیدم اكثر مطالب من به طور گسترده در آن گردآوری شده است. به همین خاطر ابتدا به فكر افتادم كه از كار خود منصرف شوم، ولی بعداً دیدم آن كتاب هم در عین حال كه خواسته های مرا در بر دارد، سبك مرا بالاستقلال تعقیب نكرده است؛ زیرا من می خواستم كتابی نوشته شود كه در عین مختصر بودن، اتفاق شیعه و اهل سنّت را بالاستقلال در باره حضرت مهدی - صلوات اللّه علیه - اثبات نماید و دیگر گفته نشود: فرق میان شیعه و اهل سنّت آن است كه اهل سنّت می گویند مهدی موعود را قبول داریم، ولی ایشان هنوز متولد نشده و معلوم نیست چه كسی است فقط اینقدر می دانیم كه از نسل حضرت فاطمه و حضرت حسین علیهماالسّلام خواهد بود. و شیعه می گوید مهدی موعود - عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - متولد شده و در قید حیات است و هر وقت خداوند بخواهد ظهور می كند.

این كتاب، دارای سه فصل و مجموعاً در سه مطلب خلاصه می شود. در مطلب اوّل اثبات می شود كه منظور و مراد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از حدیث متواتر: «یَكُونُ بَعْدِی اِثْنا عَشَرَ خَلِیفَةً» دوازده امام؛ علی بن ابی طالب و یازده فرزندش علیهم السّلام هستند و نمی شود گروه دیگری مراد باشد.

در مطلب دوّم اثبات می شود: مهدی موعود - صلوات اللّه علیه - كه آمدنش به طور متواتر از رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده، فرزند نهم امام حسین و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكری علیهم السّلام است و شخص مجهول و نامعلومی نیست.

و در مطلب سوّم، اقوال حدود چهل نفر از بزرگان اهل سنّت نقل می شود كه همه آنان ولادت امام زمان علیه السّلام را نوشته و ولادت او را به طور قطع و یقین بیان داشته اند. بدین طریق شیعه و اهل سنّت در باره مهدی موعود علیه السّلام به توافق می رسند و معلوم می شود كه شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش، بی اساس ‍ است.

همه مطالب كتاب، بدون استثنا از كتب برادران اهل سنّت جمع آوری شده و نگارنده از این كار دو نظر داشته است؛ یكی اینكه: برادران اهل سنّت موقع مطالعه آن عذری نیاورند و بگویند كه این مطالب در كتابهای ما نیست، دیگر آنكه: سبب تحكیم اعتقاد مطالعه كنندگان شیعه شود و بدانند آنچه آنان عقیده دارند مورد تصدیق اهل سنّت نیز می باشد. این مزیّت كتاب به نظر من سبب نزدیك شدن اهل سنّت و شیعه نسبت به یكدیگر خواهد گردید و گر نه می بایست مانند كتابهای دیگر، با كیفیتی مخصوص ‍ تاءلیف نمایم نظیر: كتاب غیبت محمّد بن ابراهیم نعمانی، معاصر مرحوم كلینی و كمال الدین صدوق و غیبت شیخ طوسی و كفایة الاثر محمّد بن علی خزّاز رازی و عاشر بحار و منتخب الاثر آیت اللّه صافی - جزاهم اللّه خیرا - و دهها كتاب دیگر.

نا گفته نماند كه جوّ حاكم در دورانهای بنی امیه و بنی عباس و نظیر آنان سبب گردید كه بسیاری از حقایق اسلامی به دست فراموشی سپرده شود و در میان مسلمانان گسترش ‍ نیابد و ترویج نشود و در مقابل، بسیاری از چیزها كه هماهنگ با آنان بود به وجود آمد و تبلیغ شد نظیر مسأله «جبر، خلق قرآن» و امثال آنها.

جلال الدین عبدالرحمان سیوطی [2] در حالات یزید بن عبدالملك بن مروان - كه بعد از عمر بن عبدالعزیز به حكومت رسید - می نویسد: او چون خلافت را به دست گرفت گفت: مانند عمر بن عبدالعزیز رفتار كنید، اطرافیان او چهل نفر شیخ (عالم درباری) را پیش او حاضر كردند و همه آنان شهادت دادند كه بر خلفا حساب و عذابی نیست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا، به ظلم و بی بندوباری) برگشت. ببینید حقایق را به چه وضعی در آوردند.

«موقعی كه منصور عباسی از مالك بن انس امام مذهب مالكی خواست كتاب «موطّأ» را بنویسد تا مردم را بر فقه او وادار نماید، با او شرط كرد كه باید در كتاب خود از علی بن ابی طالب علیه السّلام حدیثی نقل ننمایی [3] و نیز به او گفت: از شوّاذ بن مسعود و شدائد بن عمر و رخصتهای ابن عبّاس اجتناب كن!». [4] .

به هر حال، در اثر جریانهای اشاره شده و انزوای امامان علیهم السّلام، شهادت، تبعید و زندانی شدن آنان و مخالفت صددرصدِ خلفا با مطرح شدن اهل بیت علیهم السّلام سبب گردید كه «مسأله مهدویت» در میان برادران اهل سنت به دست فراموشی سپرده شود و این مقدار كه در كتابها نقل شده و محفوظ مانده از كرامات بلكه از معجزات است كه خداوند خواسته است حجت، بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز كه وضع زمان عوض ‍ شده، امید است دانشمندان اسلامی، این حقایق را ترویج كرده و وظیفه الهی خویش را در رابطه با این حقیقت ادا نمایند.

من این كتاب را در حدّ سعه و امكانات خویش نوشته ام، امیدوارم محققین والامقام اسلامی كه امكانات و اطلاعات بیشتری دارند، این هدف را تعقیب كرده و كتابهای مفصّل و قانع كننده تری در این زمینه تألیف نمایند. از خداوند متعال خواهانم كه كتاب من با این سبك نوین، فتح البابی برای دانشمندان اسلامی باشد؛ بزرگانی كه در حوزه های علمیّه زندگی می كنند و به كتابهای متنوع و بیشتری دسترسی دارند، بهتر می توانند از عهده این كار برآیند و خدمت ارزنده ای به اسلام و مسلمین بنمایند.

اكنون كه بحمد اللّه «مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی» به دستور مقام معظّم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای در ایران تشكیل یافته و می خواهد از این راه با حول و قوّه الهی، وحدت اسلامی را آن مقدار كه امكان دارد تحقّق بخشد، لازم است نویسندگان محترم اسلامی از این قبیل كتابها بسیار بنویسند و قطعاً در راه وحدت اسلامی اثر بس ‍ درخشانی خواهد داشت.

در گذشته كه «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر تشكیل گردید، هر سه ماه یك مجلّه به نام «رسالة الاسلام» منتشر می كرد. در شماره چهارم از سال دوّم، مقاله ای نشر شد كه در آن حدیث «اِنّیِ تارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ كِتابَ اللّهِ وَعِتْرَتِی...» را «كتاب اللّه و سنّتی!!» نقل كرده بود. در همان وقت به امر مرحوم آیت اللّه بروجردی یكی از فضلای قم به نام آقای شیخ «قوام الدین قمی» رساله ای تحت عنوان «حدیث الثقلین» نوشت و در آن رساله، مأخذ این حدیث را از كتب صحاح، مسانید، سنن، تفسیر و تواریخ حتی از كتب لغت كه به مناسبتی نقل شده بود، جمع نمود كه در حدود پنجاه كتاب معتبر بلكه بیشتر رسید. آنگاه همان رساله را به «دارالتقریب» فرستاد و در باره آن نظر خواهی كرد، دارالتقریب آن را با هزینه خود چاپ و نشر كرد و در مقدمه آن چنین نوشت: «امّا بعد، این رساله مختصری است در رابطه با حدیث ثقلین كه آن را علامه فاضل شیخ محمَّد قوام الدین وشنوی تألیف كرده است».

این رساله در عین مختصر بودن، همه روایات و اسانید این حدیث را شامل است. مؤلف در تألیف آن، راه حكمت و اعتدال را رفته و از مجادله و عداوت احتراز جسته است ومطالب خویش را بادلایلی استدلال كرده كه شیعه واهل سنّت آن را می پسندد. دارالتقریب این رساله را بدان جهت نشر كرد كه مورد اتفاق دو طایفه بزرگ مؤ منین در اصول تشریع است. سنت پاك رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از ثابت ترین اساسهاست كه اهل اسلام، دین خود را بر آن پایه گذاری می كنند. هر روایتی كه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از هر طریقی كه باشد وقتی صحیح بودن آن معلوم شد، بر مؤ منین است كه از صمیم قلب آن را قبول نمایند و به حكم آن گردن نهند و امتثال نمایند: (فَلاَ وَرَبِّكَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً). [5] .

این كتاب، همه احادیث وارده در باره مهدی موعود علیه السّلام را از پراكندگی رهانیده و آنها را در یك ردیف قرار می دهد و مصداق احادیثی را كه به طور مطلق وارد شده اند تعیین می كند به طوری كه خواننده بعد از مطالعه آن، هر جا حدیثی در رابطه با آن حضرت ببیند فوراً نظرش به امام زمانی كه فرزند نهم امام حسین علیه السّلام و فرزند بلافصل حضرت عسكری علیه السّلام و مولود سال 255 ه. ق سامرّاست، منصرف خواهد شد. و همچنین در نقل مطالب و ذكر اسامی، كاملاً جانب احترام مراعات شده است و هرگز به فكر مبارزه طلبی، مجادله و تشدید تفرقه نبوده ایم بلكه با حسن نیت و ملاحظه برادری و رسیدن به توافق به مضمون:(اُدْعُ اِلی سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ...) [6] قدم برداشته ایم؛ زیرا راه صحیح و مورد رضای خدا و طریقی كه بتواند در قلوب، اثر بگذارد همین است.

از خداوند متعال خواستاریم زحمتی كه در تألیف آن كشیده شده به منّ و كرم خویش ‍ قبول فرماید و برای مؤ لّف، ذخیره آخرت قرار دهد و اهل اسلام را از آن بهره مند گرداند:(اِنّهُ نِعْمَ الْمُجِیبُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلی كُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ).

نا گفته نماند كه یادداشتهای كتاب قبلاً تهیه شده بود ولی نوشتن آن در سوّم صفرالخیر 1411 مطابق 3/6/69 شروع شد و در 23 ربیع الثانی 1411 مطابق 21/8/69 به پایان رسید.

ارومیّه - سیّد علی اكبر قرشی


[1] تا آنجا كه من مي دانم.

[2] جلال الدين عبدالرحمان سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص 246.

[3] امام الصادق والمذاهب الا ربعة، ج 2، ص 555 به نقل از: مقدّمة النص ابن عبدالبرّ، ص 9.

[4] مقدمه موطّأ، ص 12 از: عبدالوهّاب و عبداللطيف.

[5] «نه چنين است، قسم به خداي تو كه اينان به حقيقت، اهل ايمان نمي شوند مگر آنكه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حاكم كنند و آنگاه به هر حكمي كه (به سود و زيان آنان) كني هيچگونه اعتراضي در دل نداشته و كاملاً از دل و جان تسليم فرمان تو باشند»، (سوره نساء، آيه 65).

[6] «(اي رسول ما) خلق را به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن...»، (سوره نحل، آيه 124).